«و إذا سألک عبادی عنی فإنّی قریبٌ أجیب دعوة الداع إذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون»(1) هرگاه بندگانم درباره من از تو بپرسند، پس بگو: من نزدیکم و دعای درخواستکننده را هرگاه مرا بخواند استجابت میکنم، پس باید بندگان هم مرا اجابت نموده بپذیرند و باید به من ایمان آورند تا راه یابند.
خداوند پس از بیان حکم روزه، بندگانش را ترغیب و تشویق میکند به دعا خواندن و درخواست خواستههایشان از پروردگارشان. در روایت آمده یک نفر عرب بیابانی از رسولالله (صلیاللهعلیهواله) پرسید: آیا پروردگار ما نزدیک است تا با او راز و نیاز کنیم یا دور است تا با صدای بلند او را بخوانیم؟ پسازآن، این آیه نازل شد: هرگاه بندگانم از توای رسول ما سؤال کنند و درباره چگونگی دعا و نیایش با من پرسش کنند، بگو به آنها که من به آنان نزدیکم و به گفتار و کردار و احوالشان دانایم و درخواست و راز و نیازشان را میشنوم چنانکه هرکسی از نزدیک سخن همنشین خود را میشنود. و هرگاه کسی از بندگانم مرا بخواند او را اجابت میکنم، پس در مقابل، باید بندگانم نیز مرا اجابت کنند و هرگاه آنان را به اطاعت و بندگی فراخوانم اطاعتم کنند و دعوتم را اجابت نمایند و باید در ایمانشان پیوسته ثابت و پابرجا و استوار باشند و همانا بدانند که من بر آنچه بخواهند قادر و توانایم، و بدینسان هدایت شوند و راه را از چاه تشخیص دهند.
دقت کنید که در این آیه شریفه، خدای مهربان چقدر لطف به ما کرده و با مهر ما را مخاطب قرار داده و کمال عنایتش را به بندگانش روا داشته که آنان را نه بهعنوان «مردم» یا «ناس» بلکه بهعنوان بندگان خودش مورد خطاب قرار میدهد و آنان را منسوب به خود میداند و این بزرگترین مهربانی و محبت است که نظیر آن در جایی دیده نمیشود.
و نکته جالبتر اینکه حتی واسطه را حذف نموده و نفرموده کهای پیامبر به آنان بگو بلکه مستقیماً میفرماید: و هرگاه بندگانم از تو سؤال کنند پس همانا من نزدیکم و دعایشان را اجابت میکنم.
و همچنین واژه «قریب» را با حرف «انّ» مورد تأکید قرار می دهد تا مسأله را قطعی جلوه دهد و جای هیچ شک و تردیدی نماند . و هنگامی که می فرماید «فإنی قریب» دوام و ثبوت نزدیکی و قرب همیشگی به بندگانش را میرساند.
سپس میفرماید: «أجیب» یعنی پیوسته مورد اجابت قرار میدهم. در اینجا فعل مضارع به کار رفته که دوام و همیشگی اجابت را میرساند.
و از سویی دیگر بدون هیچ قید و شرطی، اجابت را به بندگانش ابلاغ میکند و میفرماید: «أجیب دعوة الداع اذا دعان» - اگر مرا بخواند من اجابت میکنم. تنها دعای بندگان کافی است که من بپذیرم و آن را اجابت کنم، چنانکه در جایی دیگر نیز میفرماید: «أدعونی أستجب لکم» مرا بخوانید من اجابت میکنم.
لازم به یادآوری است که نزدیکی خدا به انسان مانند نزدیکی و قرب موجودات دیگر نیست. وقتی قرآن میگوید خدا به انسان نزدیک است یعنی از هر نظر به انسان نزدیک است زیرا او بنده و مخلوق خدا است و با تمام وجود به خدا نسبت دارد پس خدا به بندهاش قریب علی الإطلاق است یعنی هیچچیز حائل بین انسان و خدا نیست، حتی خیال و وهمی که در ذهن انسان خطور میکند، پیش از آنکه خود دربارهاش بیندیشد، خداوند آن را میداند و بر آن احاطه کامل دارد.
در قرآن کریم میخوانیم: «و نحن أقرب الیه من حبل الورید» - ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. و از این نزدیکتر در خیال نگنجد زیرا مالکیت خداوند عام و شامل و سلطهاش بر تمام تقادیر بدون اندازه است.
و اصلاً علت نزدیک بودن بندگان به خدا در همین آیه مبارکه تبیین شده که همان بندگی آنان است. یعنی خود بندگی و عبودیت دلیل نزدیکی و قرب است و همین نزدیکی نیز علت اجابت دعای آنان بدون هیچ قید و شرطی است. پس هرگاه اجابت دعا شرطی ندارد، بیگمان خود دعا نیز شرطی ندارد. از این مطلب چنین نتیجه میگیریم که خداوند تمام دعاها را مستجاب میکند.
چیزی که در اینجا لازم به تذکر است این است که دعاکننده باید واقعاً از صمیم دل خدا را بخواند نه اینکه صِرف لقلقه زبان یا عادت باشد.
ممکن است من ده ساعت پیوسته خدا را بخوانم و الهی الهی بگویم ولی هرگز توجه به اصل مطلب ندارم و دعا را انشاء نمیکنم، بلکه فقط از روی کتاب دعا میخوانم بدون توجه به حقایقش. این دیگر دعای حقیقی نیست بلکه مجازی است. پس هرچند قید و شرطی در دعا بیان نشده ولی این شرط را دارد که باید دعاکننده حقیقتاً خدا را بخواند و قلبش با زبانش سازگار باشد، نه اینکه من در زبان خدا را بخوانم ولی قلبم مشغول کسی دیگر باشد.
شرط دیگر این است که امکان اجابت داشته باشد. بهعنوان نمونه اگر مریضی در حال احتضار و مشرف بر مرگ باشد، معنی ندارد که برای او طلب شفا و عافیت کنیم. البته اشکال ندارد که شفای او را از خدا بخواهیم و قطعاً خداوند بر همهچیز قادر و توانا است ولی نباید توقع شفا داشت. و مانند این درخواستها بسیار زیاد است که لزومی ندارد از آنها یاد شود زیرا قطعاً برادران و خواهران خود بر درخواستهای غیرممکن درونیشان آگاهاند.
پس باید خواستههایمان منطقی و معقول باشد و واقعاً با قلبمان پیش از زبانمان درخواست کنیم. وانگهی فقط از خدا بخواهیم، نه اینکه در زبان از خدا درخواست کنیم و در عمل دیگران را مؤثر در جهان بدانیم و به سراغ بندگان خدا برویم که همانا جز خدا، کسی در جهان تأثیر واقعی ندارد ولی متأسفانه ما خواهناخواه برای خدا شریک قرار میدهیم و تنها او را مؤثر در عالم وجود نمیدانیم «قل من ینجیکم فی ظلمات البر و البحر تدعونه تضرّعاً و خفیة لئن أنجانا من هذه لنکوننّ من الشاکرین قل الله ینجیکم منها و من کلّ کرب ثم أنتم تشرکون»(2) بگو (ای پیامبر) کیست که شما را از تاریکیهای بیابان و دریا نجات دهد و برهاند. او را (با زبان) از روی تضرع و زاری و (در دل(از روی پنهانی میخوانید و میگویید اگر خدا ما را از شدت و سختی برهاند قطعاً از شاکران و سپاسگزاران خواهیم بود، بگو به آنها خدا است که شما را از آن تاریکیها و از هر اندوه و سختی نجات میدهد ولی شما برای او شریک قرار میدهید.
در پایان سخن روایتی بسیار ارجمند و زیبا از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکنیم که فرمود:
«خداوند به موسی بن عمران وحی کرد: هب لی من قلبک الخشوع و من بدنک الخضوع و من عینیک الدموع و ادعنی فی ظلم اللیل فإنک تجدنی قریبا مجیبا» در تاریکی شب با قلبی خاشع و جسمی متواضع و دیدهای اشکبار مرا بخوان که مرا نزدیک خواهی یافت و دعای تو را اجابت خواهم کرد.
پینوشتها:
1. (سوره بقره - آیه 186).
2. (سوره انعام - آیه 63).
منبع: سایت معارف قرآن