به تدبر در آیههای نور دعوتید
داستان سورهٔ کافرون چه بود؟
سورهٔ کافرون راه رسیدن به توحید ناب و خالص است؛ چون نمیتوان هم دین خدا را قبول داشت، هم با کافران همکیش و آیین شد. خوب و بد با هم جمع نمیشوند. «جاء الحق، زهق الباطل»؛ وقتیکه حق بیاید، باطل رفتنی است. از کودکی معنای سورهٔ کافرون را اینگونه شنیدهایم که کافران به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگفتند: «یک سال تو خدای ما را بپرست، سال بعد ما خدای تو را میپرستیم»؛ و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرمود: «نه من خدای شما را میپرستم، نه شما خدای مرا میپرستید. خدای شما برای خودتان و خدای من هم برای خودم»؛ اما اینجا داستان را کاملتر و به نگاه تدبر بیان میکنیم. ماجرا ازاینقرار بود که مشرکان مدعی شدند خدای یگانه را میپرستند، اما چون این خدا دیده نمیشود، بتها را واسطهٔ پرستش او قرار میدهند و از این طریق به او نزدیک میشوند. آنها میگفتند: «ای محمد! حرف تو این است که خدای یگانه را نمیپرستیم؛ درحالیکه چنین نیست و ما خدای یگانه را میپرستیم، فقط پرستش ما بهواسطه بتهاست؛ پس تو دین جدیدی نیاوردی، بلکه در دین ما بدعت ایجاد کردی». بدعت یعنی آوردن راه جدید و نوآوری در اعمال یا اعتقادات دینی بهگونهای که قبلاً در دین و سنت نبوده باشد. آنها میگفتند: «ای محمد! تو میخواهی واسطههای پرستش خدا را برداری. ما با تو و خدای یگانه جنگ نداریم و همیشه خدا را پرستیدهایم و در این رابطه مشکلی نداریم. این تویی که با بدعتی که آوردهای، برای ما ایجاد مشکل میکنی».
مرور آیهها
خداوند در فضای این سوره، به یاری پیامبرش شتافته و راهحل این مشکل را بیان فرموده است:
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ؛ [پیامبر من] بگو ای کافران!
در همین ابتدای سوره مشخص است که مخاطب خدا و رسولش همهٔ مردم نیستند، بلکه فقط کافران مورد خطاب قرار میگیرند. حال باید دید که کافران چه کسانی هستند؟ واژهٔ کفر به معنای پوشاندن است. کسانی که خدا را میپوشانند، کافرند؛ یعنی انسانها بهطور فطری و غریزی در قلبشان به وجود خداوند ایمان دارند، ولی بعضیها آن را پنهان میکنند و منکر وجود خدا میشوند. به همین دلیل به آنها کافر، یعنی پوشانندهٔ حقیقت وجود خدا میگویند. عدهای نیز به خدا ایمان دارند، ولی برای او شریک و همتا قائلاند. کسانی که ایمان دارند و توحید ندارند هم کافر هستند؛ کسانی که به خالق مهربانی ایمان دارند که دیده نمیشود، از نظرشان نمیتوانند با او ارتباط برقرار کنند و مجبورند بهوسیلهٔ بتهایی که میبینند، به او متصل شوند. در اینجا سؤال دیگری پیش میآید؛ چرا آنها یک بت را نمیپرستیدند؟ چرا در کنار پرستش خداوند، چند بیت را مورد پرستش قرار میدادند؟
بتپرستان معتقد بودند که هر امری خدایی میخواهد؛ ازاینرو هر بتی که میساختند، مأمور کاری میکردند؛ بت مذکر، مؤنث، بت آب، آتش، باد و.... در خیال آنها این بتها در پیشگاه خدای یگانه شفیعشان میشدند. مثلاً اگر باران نمیبارید، میگفتند: «بهواسطهٔ گناهان ما، خدای آب با ما قهر کرده و به خواست او خدای یگانه اجازه بارش باران نمیدهد»؛ بنابراین به خدای آب التماس میکردند و او را مورد پرستش قرار میدادند تا شفیع آنها نزد خدای یگانه شود، گناهانشان را ببخشد و باران ببارد. یا معتقد بودند که خدا دخترانی دارد که میتوان از طریق آنها به دل او نفوذ کرد و اگر آنها را مورد احترام قرار دهند، به بهشت میروند. ازنظر آنان، دختران خدا همان ملائک بودند. حالا کسی آمده بود که ادعای پیامبری داشت و میگفت از جانب خدای یگانه آمده و فرمان میداد خدایی را بپرستند که دیده نمیشود. او میگفت: خدا یکی است، نه پدر و مادر دارد، نه همسر و فرزند».
این سخنان با اعتقادات کافران جور درنمیآمد. آنها میگفتند: «ما همان خدای یگانه را میپرستیم که تو میگویی؛ پس تو هم همان خدای ما را بپرست».
پیامبر به امر خداوند در پاسخ آنها میفرمود:
لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ؛ من نمیپرستم آنچه را شما میپرستید.
کافران میگفتند: «پدران ما پیرو دین ابراهیم بودند، ما نیز پیرو پدرانمان هستیم». جالب اینجاست که آنها ابراهیم بتشکن را بتپرست معرفی میکردند. این کلام آنها در حقیقت جمع نقیضین بود. آنها مدعی دو چیز متضاد در کنار هم بودند و نمیخواستند از پرستش خدا و بتهایشان دستبردارند؛ بلکه میخواستند پیامبر خدا را به پرستش خدای خود وادار کنند و با او معامله کنند که یک سال تو خدای ما را بپرست تا در عوض ما هم یک سال خدای تو را بپرستیم. در پاسخ این سخنان، خداوند در آیهٔ بعد میفرماید:
وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ؛ و شما پرستندهٔ آنچه من میپرستم، نیستید.
از طرفی کافران مدعی بودند پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تا آن لحظه همان خدایی را مورد پرستش قرار میداده که آنها میپرستیدند. در اینجا با این آیه، ادعای آنها خنثی میشود:
وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ؛ و نمیپرستم آنچه را شما میپرستید.
در آیهٔ بعد بازهم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:
وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ؛ و شما پرستنده آنچه من میپرستم، نیستید.
این آیه دو بار تکرار شده و خداوند با بیان آن میخواهد قانون پرستش خود را گوشزد کند؛ اینکه شما به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تهمت میزنید که در دین بدعت ایجاد کرده. شما نمیخواهید توحید را بپذیرید و به همین دلیل او را تهدید میکنید که باید دست از آیین جدیدش بردارد تا زنده بماند. درصورتیکه راه شما اشتباه است. حالا که نمیخواهید به خدای یکتا ایمان بیاورید و پرستش بتها را رها کنید:
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ؛ دین شما برای شما و دین من برای خودم.
زیرا هیچ وجه اشتراکی بین معبود من و شما نیست و حق و باطل باهم جمع نمیشوند. سورهٔ کافرون مسئله مهم تبری را نیز بیان میکند؛ زیرا تا تبری نباشد، توحید و یکتاپرستی تجلی پیدا نمیکند. شاید به همین دلیل بعضی از بزرگان سفارش میکنند که پس از خواندن سوره توحید، سورهٔ کافرون را بخوانید؛ یعنی وقتی توحید را قرائت میکنید، بلافاصله پسازآن از دشمنان خدای یگانه تبری بجویید. به امید روزی که ایمان به خدای یگانه در وجود تکتکمان بنشیند.
منبع: ماهنامه خانه خوبان