دلنوشته ها

خوب است كه... ویژه

اویس! من از تو غریب‌ترم! ویژه

میان من و عشق «شعر ولادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)» ویژه

خدا در عالم ریاضی ویژه

الهى كى الله گفت و لبیك نشنید؟ ویژه

من و این کاسه شیر ویژه

آن شب، ماه در خسوف غم فرو رفته بود و اشکِ دیده ستارگان، در آستانه فروچکیدن بود. مسجد کوفه سه شب بود که انتظار زاهد هر شبه اش را می کشید؛ گویا گرمی خونی که به صورت محراب شتَک زده بود، در باورش نمی گنجید.

دلنوشته‌های رمضان ویژه

قفسم را می گذاری در بهشت (ویژه رمضان) ویژه

قفسم را می گذاری در بهشت،(1) تا بوی عطر مبهم دوردستی مستم کند؛ تا تنم را به دیواره ها بکوبم؛ تا تن کبودم درد بگیرد؛ و درد نردبانی است که آن سویش تو ایستاده ای برای در آغوش کشیدنم؛ اما من آدم متوسطی هستم و بیش از آنچه باید خودم را درگیر نمی کنم؛ با هیچ چیز. در بهشت هم حسرت را فقط آه می کشم. تن نمی کوبم به دیواره ها که درد،مرا به تو برساند

حســـــن یک دانـــــه از بســیـــار، بسیـــارِ عناوینت (امام حسن مجتبی) ویژه

او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست (شهادت قاسم بن الحسن) ویژه